-
شعر خودخلاصی
سهشنبه 4 خرداد 1400 22:35
ایکاش می شد حالا بمیرم حالا چو بگذشت فردا بمیرم فرقی نمی کرد بهر خلاصی زیرزمین یا بالا بمیرم
-
دوباره خوابتو دیدم و به یادت افتادم...
جمعه 26 اردیبهشت 1399 13:47
مریم من! یکی دو شب پیش بود که دوباره خوابتو دیدم! یادم نمیاد چی فقط باعث شد که دوباره به یادت بیفتم. کاش یا نمی اومدی یا نمی رفتی! همین.
-
مرثیه ای برای مریم...
سهشنبه 5 فروردین 1399 22:29
مریم من! قرار بود توی همین ایام با هم خودخلاصی کنیم...یادته؟ تو شاید یادت رفته باشه اما من هیچوقت یادم نمیره... کاش می دونستم چی به سرت اومده؟ کجایی؟ اصلا خودت رفتی یا ... اینکه هیچ خبری ازت ندارم بیشتر از هرچیز آزارم میده... اصلا نمیدونم زنده ای یا نه؟ اگر زنده ای آزادی یا زندانی؟ سالم توی خونه ای یا توی بیمارستان؟...
-
دیشب دوباره خوابتو دیدم...
پنجشنبه 13 تیر 1398 11:02
-
مریم من کجایی...
شنبه 8 تیر 1398 21:10
-
آنچه گذشت...
شنبه 8 تیر 1398 20:46
فکر می کنم سال 91 بود که احساس کردم توی زندگی دارم به آخرخط نزدیک می شم بنابراین ایده ساخت وبلاگی با عنوان "انجمن خودخلاصی ایران" به ذهنم رسید...