شعر خودخلاصی

ایکاش می شد حالا بمیرم

حالا چو بگذشت فردا بمیرم

فرقی نمی کرد بهر خلاصی

زیرزمین یا بالا بمیرم

دوباره خوابتو دیدم و به یادت افتادم...

مریم من!

یکی دو شب پیش بود که دوباره خوابتو دیدم! یادم نمیاد چی فقط باعث شد که دوباره به یادت بیفتم.

کاش یا نمی اومدی یا نمی رفتی! همین.

مرثیه ای برای مریم...

مریم من!

قرار بود توی همین ایام با هم خودخلاصی کنیم...یادته؟

تو شاید یادت رفته باشه اما من هیچوقت یادم نمیره...

کاش می دونستم چی به سرت اومده؟ کجایی؟ اصلا خودت رفتی یا ...

اینکه هیچ خبری ازت ندارم بیشتر از هرچیز آزارم میده...

اصلا نمیدونم زنده ای یا نه؟

اگر زنده ای آزادی یا زندانی؟

سالم توی خونه ای یا توی بیمارستان؟

هیچی ازت نمی دونم...کاش می شد اگرم دیگه نیستی لااقل یکبار برای همیشه می دونستم چی شده و چی به سرت اومد...

فقط می دونم که تو مریمی...مریم من...کسی که در یک مدت کوتاه مریم من شد و ترکم کرد اما بعیده یادش تا آخر عمرم ترکم کنه...

هرچند به احتمال زیاد دیگه هیچوقت در این دنیا خبری از تو نخواهم شنید اما توی اون دنیا -احتمالا بعد از خودخلاصی هر دو مون- می بینمت...

باز هم در پایان دوست دارم همون عنوان اون پست معروف رو بنویسم که: «مریم من کجایی»؟!

مریم من کجایی...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.